«ما زنان در سینما نیز باید از پذیرفتن هر نقشی که موقعیت زنان جامعه ما را به خطر میاندازند امتناع ورزیم»
پریا.ج میگوید: زنان یک جامعه وقتی به حقوق خود آگاه شوند رفته رفته از سنتهای پیشین فاصله گرفته و به جنگ با آنها برمیخیزند و این در سینما به صورت تصویر جدیدی است که زنان از خود نمایش میدهند مثل تلاش برای مستقل بودن و فعال بودن زنان.
شبنم توکلی
تهران- هنر ویژگیهای جامعه را بازتاب میدهد، سینما به عنوان یک ابزار فرهنگی همچون سایر هنرها رابطهی تنگاتنگی با زمینه اجتماعی خود دارد. در این جستار به سینما و نگرش به جنسیت در آن پرداخته شده است، سینما از آن جهت اهمیت دارد چرا که تصاویر ارائه شده و شخصیتپردازیهای آن بر انتظارات جامعه اثر میگذارد. همچنین نقشی پیشرو در زمینه تغییرات نگرش نسبت به مسئله جنسیت و زنان داشته است. سینما در ایران در مدت کوتاهی پس از ظهور خود به یکی از مهمترین سرگرمیهای مردم تبدیل شد، در آغاز نوعی از فیلم تحت عنوان فیلمهای فارسی رایج بود که در آن غالبا با داستانهای کلیشهای روبهرو بودیم بعدها اما سینمای اندیشهورز یا همان موج نوی سینمای ایران پا به عرصه فیلمسازی گذاشت که مضمون آن با داستانهای کلیشهای فاصله زیادی داشت.
پریا.ج که سالهاست در عرصه سینما و بازیگری به انحای گوناگون فعالیت داشته در خصوص تأثیرات وضعیت جامعه بر سینما و بازنمایی تصویر زنان در آن میگوید: «وضعیت اجتماعی و وقایع هر دوره بر سینمای ما تأثیر زیادی داشته است، زنان نیز متأثر از این تغییر و تحولات به تصویر کشیده شدهاند که بر انتظارات جامعه از زنان و بهطور متقابل انتظارات زنان از خود و جایگاه خود در جامعه اثر میگذارد، این اثرگذاری خصوصاً در فیلمهای پر مخاطب نمود بیشتری دارد، بهطور مثال در غالب فیلمها به لحاظ تصویر اقتصادی هفتاد درصد زنها در طبقه متوسط یا بالای جامعه قرار میگیرند، حدود چهل درصد زنان از نظر مالی مستقل به تصویر کشیده میشوند و یک سوم آنان شاغل هستند، به لحاظ سیاسی اجتماعی نیز حداقل میزان مشارکت را دارند.»
بازنمایی زن در دو دوره قبل و بعد از دهه ٧٠ و خصوصا سال ١٣٧۶ تفاوت زیادی دارد از جمله در مواردی چون نوع پوشش زنان در فیلمها، میزان تحصیلات، اعتقادات، مکانیسم حل مشکلات، دیالوگها و... که آنها را میتوان ناشی از تغییر در سیاستگذاریهای فرهنگی در سینمای ایران دانست.
پریا در خصوص نوع بازنمایی زن در دورانهای مختلف سینمای ایران میگوید: «دهه۴٠ فیلمسازی در ایران رونق گرفت، در این دوران بود که سایه سنت و پدرسالاری بر سینمای ایران افتاده بود، بهتر است بگوییم در تمامی فیلمهای این دوره نوعی نگرش پدرسالار به زن دیده میشود، زنان همواره در موقعیتهای فرودست و تابع مردان و مردان در نقش قهرمانان داستان به تصویر درمیآیند، زنانی موجوداتی ضعیف، احساساتی، فاقد عقلانیت و بیثبات و مردان در هیبت کنترلکننده زندگی و مرد عمل دیده میشوند. زنان به دلیل ویژگیهای منفعل بودن، سادگی و فاقد قدرت بودن در نقش همسر، مادر یا ابژه جنسی قرار میگیرند.»
وی در خصوص سینمای دهه ۵٠ و بازنمایی زن در این دوران میگوید: «در دهه ۵٠ نیز همچون دهه قبل ما شاهد تداوم مضامین پدرسالارانه هستیم با وجود مدرنتر شدن داستانها در این دوره نیز زنان موقعیت و منزلت اجتماعی مشخصی ندارند و انگار تنها تفریح زنان حضور در مجالس و مهمانیها و سرگرم کردن و شکار مردان است در این سبک از فیلمها زن وسیلهای برای برآوردن نیازهای مرد است و چون ابژهای جنسی به تصویر کشیده میشود که میتوان آن را ناشی از دیدگاه پدرسالارانه به روابط جنسیتی در کل دوران سینمای پیش از انقلاب دانست.»
در دهه شصت بود که محدودیتهای شدیدی جهت حضور زنان در سینما اعمال گردید پس از گذشت نخستین سالهای دهه شصت زنان مجدد و آرام آرام پا به سینما گذاشتند اما اینبار با ماهیت جدیدی که با دورههای قبل کاملا تفاوت داشت. پریا میگوید: «در دهه ۶٠ ما زنان را با فداکاری، پاکی و ازخودگذشتگی میبینیم، زن در قامت مادر نمونه، همسر خوب، الهه پاکی به تصویر کشیده میشود، فداکاری در حق همسر، ارزشهای مادری در این فیلمها مقدس شمرده میشود به علاوه زنان در این فیلمها یک تفاوت دیگر با فیلمهای دهه ۴٠ و ۵٠ دارند و آن حضور زنان در کنار مردها به صورت کنشگران واقعی زندگی است همچنین نقش فعال زنان در ساختن زندگی میباشد.»
در سالهای هفتاد و هفتادوشش جامعه در حال عبور از دوران جنگ و آغاز به بازسازی کشور بود سینمای این دوران نیز همین مسایل را به وفور بازنمایی میکرد. زنان در این دوه برای کسب یک هویت جدید در تلاش بودند پریا میگوید: «در دهه ٧٠ و خصوصا ١٣٧۶ و بعد از آن بود که سینمای ایران دستخوش دگرگونی بسیاری شد، زنان ما در این دوران سعی میکنند به عنوان شخصیتهای درجه اول فیلم خود را نشان دهند آنها میخواهند با به زیر سؤال بردن ارزشهای سنتی و نقشهای سنتی خود نقدهایی به پدرسالاری وارد کنند. بعد از ٧۶ که فضای جامعه بازتر شد عرصه برای حضور فیلمهای فمینیستی و زنمدار مهیا شد که موقعیت خوبی برای طرح مسایل و مشکلات زنان و ستمدیدگی آنها بود در فیلمهای این دوران مضامینی همچون استقلالخواهی اقتصادی، برابریطلبی، ستیز با مردسالاری، رد سلطه مردان، تلاش برای آزادی در انتخاب عشق، شغل و تحصیل زنان دیده میشود این قبیل فیلمها با محتوا و مضمونی جدید که در تقابلی کامل با فیلمهای دهه چهل و پنجاه است روزبهروز بیشتر تولید شده و مورد استقبال بیشتر مردم و خصوصا زنان قرار میگیرد که این میتواند معنای خوبی داشته باشد.»
وی میگوید: «زنان یک جامعه وقتی به حقوق خود آگاه شوند رفته رفته از سنتهای پیشین فاصله گرفته و به جنگ با آنها برمیخیزند و این در سینما به صورت تصویر جدیدی است که زنان از خود نمایش میدهند مثل تلاش برای مستقل بودن، فعال بودن زنان و...گرچه در این دوران نیز نقدهای بسیاری بر وضعیت زنان در سینمای ایران وجود دارد اما همانطور که گفتم همگام با دگرگونیهای اجتماع، رفته رفته سینما و جایگاه زن و موقعیت زنان در آن دستخوش تغییر میگردد زنان اکنون جای پای خود در سینما را باز کردند، اما نباید به آن اکتفا کنند چون این سینماست که در اکثر مواقع انتظارات زنان را میسازد و به اصطلاح سینما باید قدرت نقد و اعتراض داشته باشد چون در غیر این صورت لااقل به نظر من هیچ ارزشی ندارد. زنان بسیاری هستند که از دریچه تلویزیون خانههایشان با فیلمهایی که میبینند و نقش زنان در آن فیلمها زندگی میکنند، از آنها الگو میسازند و این طبیعی است که اندیشهشان به راحتی تحت تأثیر آن قرار گیرد. ما زنان در سینما نیز باید وظیفه خود را که همان روشنگری است به درستی پیش ببریم از پذیرفتن هر نقشی که موقعیت زنان جامعه ما را به خطر میاندازند امتناع ورزیم به علاوه در برابر هرگونه گفتمان مردسالار که به نرمی هرلحظه میخواهد ما را به عقب براند بایستیم، اینگونه میشود امیدی به فردای سینمای خود داشته باشیم که در آن اینبار زنان هستند که قهرمان داستانهای ما خواهند بود.»