زیر پوست کولبری/ نگاهی به زنان خانواده کولبران در یک تحقیق کیفی-آماری
زنان کولبر تمام مشکلاتی را که دیگر زنان دارند آنها هم دارند، علاوه بر اینکه مشکلات خاص خودشان را دارند. مثلا یک زندگی پر از استرس و اضطراب دارند و شاید هیچ خانوادهی دیگری به اندازهی خانوادهی کولبران استرس و اضطراب را بر زن تحمیل نکند.
قسمت دوم
اوین مصطفیزاده
باتوجه بهاینکه وضعیت «این گروه خاص» از زنان را لایههای مختلف حقوقبشری، اجتماعی و روانی شکل میدهد و متاثر از یک امر سیاسی و عدم توسعه سیستماتیک است؛ نتیجهی این تحقیق در بخشهای مختلفی که به شرح زیر است، ارائه میگردد؛
- درباب پدیدهی کولبری و تاثیر عدم توسعهی سیستماتیک و ادامهدار بر این زنان
- نقض حقوق و عدم حمایت قانونی و حقوقی از این زنان براساس قوانین حکومت ایران
- نقض حقوق و عدم حمایت قانونی و حقوقی از این زنان براساس قوانین بینالمللی
- قراردادن ساختاری و سیستماتیک آنها در «سبک زندگی تروماتیک»
- زنانی با نقش مراقبت کننده از کولبران
- به حاشیهرفتن مضاعف و انزوای بیشتر این زنان در جامعه
- بازنمایی آماریی از تعداد این «گروه خاص» از زنان در جامعهی کردستان براساس آمار غیررسمی (آمار سازمان حقوقبشری کُردپا از کشته و زخمی شدن کولبران در ۱۱سال گذشته)
نکته: باید در نظر داشت، این گزارش تنها شامل چند نمونهی آماری از زنانی هست که فرزندو همسران کولبرشان در راه کولبری کشته یا زخمی شدهاندو نباید از یاد برد زنانی که زیر پوست کولبری و با آن زندگی میکنند، گروه بسیار بزرگتری را تشکیل میدهند که شامل همهی خانوادههایی است که در آنها کولبر وجود داردو [هنوز] کشته یا زخمی نشدهاند که البته زنان این خانوادهها نیز وضعیت «سبک زندگی تروماتیک» را تجربه میکنند که این تحقیق شما را به درک بهتری از آن میرساند.
درباب پدیدهی کولبری و تاثیر عدم توسعه سیستماتیک ادامهدار بر این زنان:
«ح.ا»، وکیل پایه یک دادگستری دربارهی پدیدهی کولبری در کردستان میگوید: «پدیدهی کولبری یک پدیدهی خاص مناطق کُردنشین است، این موضوع را باید براساس جامعهشناسی مسائل اجتماعی، تاریخی و فرهنگی بین کردستان عراق و کردستان ایران در نظر بگیریم. مردم این منطقه مراودات و مشاورات بسیار وسیعی دارند و معاملات گستردهای از گذشته تا به امروز داشتند. بنابراین این مراودات و دادوستدهای مرزی از قدیم تا به امروز وجود داشته است. وقتی این مراودات وجود داشته و درحال حاضر به علت جمعیت وسیع مناطق کُردنشین ایران با عراق و ترکیه و نبود واحدهای صنفی تولیدی، بیکاری گسترده، تبعیضات گسترده موجود در این مناطق، نابردباری خود دولتمردان، عدم توجه به معیشت مردم، ستم فراوان و بسیاری از عوامل دست به دست هم دادهاند، تا مردم برای ارتزاق طبیعی خود که حق طبیعی خودشان است همین مراوداتی را که از گذشته وجود داشته انجام دهند. کولبری واقعیت تلخ مناطق کردنشین ایران هست، واقعیتی که نشان از تبعیض و نابرابری و ستم است که برای برون رفت از آن نمیتوان با کشتار، از بین بردن کولبران و مینگذاری مسیرهای تردد آنها اقدام کنیم.»
با روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران، کولبری تبدیل به یک مسئلهی سیاسی به بهانهی تامین «امنیت» در مرزهای کردستان شد که با سیاستهای تبعیضآمیز، فقر اقتصادی و بیکاری، کولبری تحمیل و رواج پیدا کرد. درحالیکه تکلیف دولت باید ایجاد اشتغال و تامین معیشت مردم باشد، اما حکومت ایران از این امر سر باز زده و مناطق کُردنشین را در عدم توسعهو عقبماندگی پایدار قرار داده است (عدم اجرای اصل ۴۳ قانون اساسی). سیاستگذاریی که میخواهد کولبری باشد، شلیک گلوله در مرزها باشد و بگوید کردستان ناامن است؛ توجیهی «امنیتی» برای عدم توسعه و سرمایهگذاری در کردستان، آنهم بدلیل اینکه کردستان از ابتدا با روی کارآمدن جمهوری اسلامی مخالف بود. ازدیگر سو درگیرشدن مردم با کولبری سطح درخواست مطالبات ذاتی و حقوقی آنها را پایین میآوردو شهروندان کم توقعی را در اختیار دولت قرار میدهد.
بهگفتهی «ح.ا»، وکیل پایهی یک دادگستری: «حکومت در قبال تک تک شهروندان دارای مسئولیت است که در قانون اساسی بطور کامل تسریع شده و این تکلیف و وظیفهی دولت در اصل ۴۳ قانون اساسی است که شرایط یکسان و برابر را برای همگان فراهم کند. بنابراین در وهلهی اول، شرایط پدیداری کولبرها برمیگردد به سیاستهای غلط دولت ایران، لذا پدیداری کولبری ناشی از تبعیض، نابرابری و ستم موجود دولتهای ایران علیه مردمان مناطق کُردنشین ایران است. پس کولبری نقض فاحش حقوق بشر است، چون کولبران محصول کارکرد غلط و سیاستهای نادرست و تبعیضآمیز یک حکومت علیه شهروندان خودش است که این چنین پدیدار گشته و با حداقل انطباق اعلامیهی جهانی حقوق بشر و میثاقین با وضعیت کولبری، بطور کامل نقض تک تک معیارها، مواد و مقرارت مشاهده میشود.
در وضعیت تبعیض مضاعف و نقض فاحش حقوق بشر، کرامت انسانی این شهروندان نیز لگدمال میشود. این سیاست سرکوب، برنامهریزی شده تا کولبران را وادار به کولبری کند، آنها را در تنگنا قرار دهد و موجبات فروپاشی آنها را آغاز کند که نقض فاحش حقوق بشر از لحاظ سیاسی، تاریخی، حقوقی و قانونی است و از این سیاست زنان و کودکان هم در امان نیستند و حقوقشان به شکل سیستماتیک پایمال و نقض میشود.»
همچنین «ع.م»، وکیل پایه یک دادگستری در رابطه با وجود و گسترش پدیدهی کولبری در کردستان میگوید: «استانهای بسیار زیادی در جوار مناطق مرزی واقع شدند، ولی چند استان آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه که کُرد هستند کولبری میکنند. این مراودات و معاملات مرزی در دیگر استانهای غیرکُردنشین هم وجود دارد، ولی آنجا ازطریق مبادی قانونی و بطور اصولی انجام میشود و درآمد آن هم عاید همان مردم مناطق میشود. مردم آن مناطق هم بجای آنکه بدنبال کولبری بروند مغازه دارند و آن کالاها را منتقل میکنند به داخل کشور و از این طریق درآمد کسب میکنند و کسی به سمت کولبری نمیرود، چون آنجا شغل و معیشت برایشان تامین شده و همین معاملات مرزی همهی مردم را تامین میکند. ولی در کردستان برعکس، در کردستان هیچ شغلی وجود ندارد، مردم، نیروی جوان چه تحصیلکرده چه غیرتحصیلکرده تنها شغلی که به آنها پیشنهاد میشود حتی از سوی دستگاههای مسئول فقط کولبری هست و نبود شغل باعث روی آوردن خیل عظیمی از نیروهای آماده به کار در این مناطق بسوی کولبری شده، بطوری که هماکنون آمار کولبران در این ۳ استان بهبیش از ۱۰۰هزار نفر رسیده و حتی در مبادی مرزی رسمی هم که نیاز به حمل کالا با کول وجود ندارد، دولت برای فعالکردن نیروهای متقاضی کار در آن مناطق و در بازارچهها و مبادی رسمی کارتی به اسم کارت تردد مرزی در اختیار آنها قرار میدهد که در ماه چند نوبت ازطریق آن بتوانند در مسیر کوتاهی کالایی را با کول حمل کند. این کارت اسمش کارت تردد مرزی هست، ولی دربین مردم به اسم کارت کولبری معروف شده و تنها کارایی که دارد این است که با آن میشود با کول کالایی را در مبادی رسمی زیرنظر مقامات انتظامی و اداری دولتی جابهجا کرد. پس با این اوصاف متاسفانه نتیجه میگیریم که دولت مشوق و مروج کولبری هست و کارتهای تردد مرزی که صادر میکنند هیچ خصیصه و ویژگی جز کولبری و به حقارت کشاندن مردم ندارد. ازنظر بنده کولبری ماحصل همین تبعیض و فقر اقتصادی آن منطقه و سیاستهای تبعیضآمیز و اشتباه دستگاههای تصمیمگیر است و این شغل انتخاب و مطلوب مردم و حتی کولبران هم نیست و بر آنها تحمیل شده است. همهی این کولبران اگر یک شغل بسیار عادی، معمولی و سطح پایین به آنها داده شود و حداقل معیشتشان تامین شود به هیچ وجه منالوجود به کولبری روی نمیآورند.»
«ع.م» میافزاید: «نفع اصلی دولت از کولبری این است، کسی که به کولبری روی میآورد توقع هیچ شغل و معیشتی از دولت ندارد و بجای پرداختن به امور مهمه و مطالبهگری و درخواست حقوق قانونی خودش و مطرح کردن حقوق اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی، درگیر معیشت روزمره و آوارگی در کوه و مناطق مرزی میشود و اصلا فرصت پرداختن به حقوق ذاتیش که دولت پاسخگو و مسئول آن است نخواهد داشت و سطح مطالبات و درخواستهای شهروندان در آن مناطق تنزل پیدا میکند و کسی هم که به کولبری روی میآورد مشخص هست که خواستههاش چه هستند؛ خواستههایش مثلا بیمهی کولبری یا کارت تردد مرزی هست یا اینکه اگر ضابطین قضایی وی را تعقیب کردند برایش پرونده تشکیل ندهند یا مشمول جریمه نشود یا جریمهاش را کاهش دهند. تنها دغدغهاش این خواهد بود و از دیگر حقوق مثل تحصیل رایگان، مسکن رایگان، حقوق اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، آموزش به زبان مادری و دیگر حقوق قانونی و ذاتیش غافل میماند و از این حیث که سطح مطالباتش پایین میآید و مطالبات قانونی خود را فراموش میکند، شهروندان کم توقعی در اختیار حکومت قرار میدهد و دولت از این حیث سود کلانی میبرد.»
«ح.ا»، دلیل نقض حقوق سیستماتیک کولبران درپی پدیدهی کولبری را اینگونه تشریح میکند: «میتوانیم بگویم سیستم موجود علیه کولبران و رواج وسیع کولبری در مناطق مرزی ایران برمیگردد به سیاستهای بسیار خطرناک تبعیضآمیز دولت ایران علیه این مناطق، بدین معنا که گسترش وسیع کولبری ناشی از شکافهای وسیع طبقاتی در ایران، تبعیضات موجود و فقر و تنگدستی گسترده خصوصا در این مناطق و ایضا خود سیاستهای نژادپرستانه و سیاستهای از بین بردن کرامت انسانی کُردها توسط دولت ایران هست که آنها را وادار به کولبری میکند، چون وقتی معیشتی وجود نداشته باشد و اقتصادی فعال نباشد، مردم مجبور به کولبری میشوند و اینجا هست که کولبر مضاعف دچار ستم میشود.
میتوانم بگویم کولبری در مناطق کردنشین ایران بزرگترین نماد تبعیض، نقض فاحش حقوق بشر این شهروندان و لگدمال شدن کرامت انسانی شهروندان مناطق کُردنشین است که اینچنین دچار ستم میشوند. کولبری نقض فاحش حقوق بشر است چون این کولبران محصول کارکرد غلط و سیاستهای نادرست و تبعیضآمیز یک حکومت علیه شهروندان خودش است که این چنین پدیدار گشته است. بنابراین با حداقل انطباق اعلامیهی جهانی حقوق بشر یا میثاقین با وضعیت کولبری، خواهیم دید کولبری و وضعیت کولبران بطور کامل نقض تک تک معیارها، مواد و مقرارت جهانی حقوق بشر است.
شورای عالی امنیت ملی ایران و نهادهای ناظر عالی رتبه در ایران جهت پایمال کردن و نقض فاحش حقوق بشر شهروندان مناطق کُردنشین، جلسات متعدد، سیاستهای مختلف و برنامهریزهای کلان دارند. از این طریق کرامت انسانی آنها را پایمال میکنند، دستور میدهند مامورین امنیتی آنها را به گلوله ببندند، در تلاش هستند بتوانند آسیبهای جدی به این مردمان وارد کنند. هیچ مکانیزم حمایتی برای آنها وجود ندارد و نهادهای دولتی هرگز به این شهروندان ستمدیده کمک نمیکنند. بنابراین سیستماتیک بودن نقض حقوق بشری کولبران را در جای جای این داستان تلخ میبینیم که چگونه این تجلی پیدا کرده، چگونه شکل میگیرد و در سیستم قضایی، اجرایی و امنیتی علیه کولبران برنامهریزی میکنند که چگونه آنها را وادار به کولبری کنند، چگونه آنها را از بین ببرند، چگونه با آنها برخورد کنند و چگونه آنها را در تنگنا قرار دهند، چگونه موجبات فروپاشی آنها را آغاز کنند. همهی اینها جزء دردهای بسیار تلخ داستان کولبری هست. لذا کولبری یک جمله و یک موضوع ساده نیست، یک جامعهشناسی دردناکه، یک کالبدشکافی حقوقی گسترده میخواهد. از لحاظ سیاسی، تاریخی، حقوقی و قانونی بایستی مورد بررسی قرار گیرد. تک تک این جنبههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جامعهشناختی همه در شناخت پدیدهی کولبری موثر هستند که در حال حاضر در مناطق کُردنشین ایران وجود دارد و در اینجا هم حقوق زنان، هم حقوق کودکان و هم حقوق بشر بطور کامل و به شکل سیستماتیک پایمال و نقض میشود.»
- بهگفتهی تمام ۹نمونه آماری، کولبران خانواده این کار را ناچارا انتخاب و اگر راه دیگری داشتند به سراغ کولبری نمیرفتند. (عدم اجرای بند ۹و۱۲اصل ۳و اصل ۴۳،۲۹و ۴۸ قانون اساسی)
برخی از نقل قولهای جامعه آماری:
«کولبری به هیچ عنوان کار و در شان انسان نیست. اینکه مانند حیوان برروی خودش بار حمل کند. اما اگر شرایط ناچارت کرد مجبوری.»
«بهش میگفتم نرو، من با کمترین معیشت هم راضیم. اما کرایهنشینی، گرانی و قرض مجبورش کرد و مشکلات بسیاری داشتیم.»
«هیچ کار دیگری نداشت، هیچ پولی برای کار دیگری در دست نداشت، طلاهای مرا برای خانه فروخت و همین خانه را داشت و بس... خیلی ناراحتکننده است آدم برروی کول کاسبی کند. اگر آدم ناچار نباشد چرا این کار را میکند.»
«اگر کار دیگری هم وجود داشت، سرمایه میخواست که ما نداشتیم. کولبری مزدش روزانه هست و روزی که کار کند همان روز خرج میشود و روزی که به کولبری نرود واقعا پولی نیست.»
«ع.م»، وکیل پایه یک دادگستری در مورد کولبری و انتخاب کولبری ازسوی مردم میگوید: «درمورد پدیدهی کولبری، اگر ازنظر قانونی به آن نگاه کنیم؛ ابزاری که ما داریم یکی قانون اساسی است، یکی قانون مجازات و دیگری قانون کار و علاوه بر آن نظامان و اصول بازرسی کار هست که بر کارگاهها نظارت میشود و قانون کارگاهها را تدوین میکند. ما اگر از دید قانونی به آن نگاه کنیم کولبری در قوانین به رسمیت شناخته نشده و اصلا این کار شغل نیست. چرا؟ چون شغل براساس قانون باید تامینکنندهی معیشت و سلامت جسمی و روحی فرد باشد و این شغل نباید کرامت انسانی و سلامت جسمانی را از بین ببرد. ولی کولبری این وضعیت را دارد که موجب صدمه به سلامت جسمی و کرامت انسانی و روحیات معنوی فرد خواهد شد. فیلذا نمیشود آن را شغل تعیین کرد، چون کارگاه ندارد، ساعت کار معین ندارد، کارفرما مشخص نیست، نظارتی بر استاندارد بودن یا نبودن کارگاه نمیشود کرد و فرد مجبور میشود در خطر انفجار مین، سقوط از پرتگاه، حمل کالای سنگین بهمدت چندین ساعت قرار گیرد. این را اصلا نمیتوان شغل تعیین کرد ولی متاسفانه در چند استان کردنشین کشور که هیچ شغلی وجود ندارد و دولت وظیفهی قانونی خود را مبنی بر تامین معیشت برای مردم انجام نداده، مردم این مناطق بعنوان وسیلهای برای کسب معیشت به آن نگاه میکنند. آنها هم میدانند که این کار اصلا شغل نیست، استاندارد ندارد و موجب صدمه به آنها میشود، ولی چون هیچ راهی برای سیرکردن شکم خود و اعضای خانوادهشان ندارد آن را بعنوان وسیلهای برای کسب درآمد نگاه میکنند که نه بیمهای دارد، نه اصول ایمنی کارگاه در آن رعایت میشود و در مجموعه مقررات هم بهرسمیت شناخته نشده است و حتی کارفرمای آن کولبر هم اصلا مشخص نیست و کسی پاسخگوی خسارت وارد به کولبر در اثر حادثه حین کولبری نمیشود.»
او همچنین در این باب میافزاید: «کولبری به هیچ وجه منالوجود نباید به رسمیت شناخته شود و اصلا شغل نیست و فقط در یک منطقه محروم که دچار تبعیض شده رایج هست و بهرسمیت شناختن آن یا قائل شدن بیمه برای آن نتیجهای جز استثمار انسان و تحقیر و زیرپاگذاشتن کرامت انسانی ندارد. تنها مسئله این است که ما باید کولبری را ریشهکن کنیم آن هم ازطریق شاغل کردن افراد و قطعا هم اگر از کولبران نظرسنجی شود آنها هم موافق به رسمیت شناختن آن نیستند و همیشه درخواست آنها این بوده که دولت به تکلیف خود در ایجاد اشتغال و تامین معیشت شهروندان عمل کند، همین مسئله؛ با تاسیس کارخانه، صنایع، صادرات و واردات، توسعهی کشاورزی و توسعهی بازرگانی میشود به آن رسید. اصلا نیازی نیست در فکر ایجاد شغل و کار خفتباری بنام کولبری تحت عنوان شغل باشیم و این کاملا اشتباه است.»
- از ۹مورد،۷ خانواده جامعهی آماری در فقر و بیکاری شدید زندگی میکنند، حتی خانوادهی ۲ کولبر معلول برای هزینههای بیمارستان مجبور به درخواست کمکهای مردمی شدهاند. از این میان ۲زن سرپرست خانواده و دختر یکی از کولبران کشتهشده با خیاطی زندگی خود را میگذرانند. (عدم اجرای بند ۹و۱۲اصل ۳و اصل ۴۳،۲۹و ۴۸ قانون اساسی)
برخی از نقل قولهای جامعه آماری:
- « واقعا نمیتوانیم مانند مردم عادی زندگی کنیم، اصلا یادم نمیآید کی به تفریح رفتهایم، کی باهم بودهایم، کی مسافرتی رفتهایم. همیشه وقتی کارگری و کولبری کرده استرس این را داشتهام که مشکل و اتفاقی برایش پیش نیاید. شبهایی که به مرز رفته تا صبح نخوابیدهام، در انتظار اینکه گوشی زنگ بخورد و اتفاقی برای همسرم افتاده باشد. الان هم که همسرم مریض و بیمار است. زندگی کولبری یعنی استرس، نارحتی، دلنگرانی، نداری و فقر...»
- « به کمک مسلمانان روزگار میگذرانیم، الان هم که فرزندانم کمی بزرگ شدهاند، ترک تحصیل کردهاند و شاگرد هستند.»
- «آرزوی تهیهی لباس مناسب و دلخواه برای فرزندم یا کاپشن و مانتو برای خودم که از پشت بوتیک نگاه کردهام و دوست داشتم مال من میبود، اما واقعا بخاطر شرایط زندگی نشد. دوست داشتم همراه همسر و فرزندانم به مسافرت یا جایی بروم که لباس مناسب تنم باشد و واردی جمعی شوم، واقعا نتوانستهام، نتوانستهام مانند انسانی عادی بروم.»
«ع.م» وکیل پایه یک دادگستری در اینباره اذعان میدارد: «مهمترین چالشی که کولبر مجروح یا اولیای دم کولبر کشته شده دارند این است که هیچ ارگانی از آنها حمایت نمیکند و اگر دچار نقض عضو یا فوت شده باشد خانوادهی وی بلاتکلیف رها میشود و درآمدی هم که تا دیروز داشتند و از قبل کولبری نانی گیر میآورند، آن را هم از دست میدهند.»
- تمام نمونههای آماری یک زندگی انسانی و بهدور از کار کولبری و وجود شغلی مناسب برای تامین نیازهای اولیه خود را از حقوق خود میدانند که از آن بهرهمند نیستند. (عدم اجرای بند ۹و۱۲اصل ۳و اصل ۲۹و۴۳ قانون اساسی)
برخی از نقل قولهای جامعهی آماری:
- «حق ما هم یک زندگی عادی است. اینکه بتوانیم فرزندانمان را تامین و چیزی بهدلخواه خودمان برایشان تهیه کنیم وجود نداشته. همیشه در فشار بودهایم، در نداری، در سختی. برای تهیهی کفش فرزندانمان مجبور بودهایم از نان و خرجی زندگی بگیریم تا یک جفت کفش برایش تهیه کنیم. بارها پیش آمده، هفتهای تا ۱۰روز پول نداشتهایم نان تهیه کنیم، از مردم قرض گرفتهایم. روزهایی بوده که نتوانستهام به فرزندانم نان بدهم و آنها را به مدرسه بفرستم.»
- « دوست داشتم مثل مردم در رفاه باشم و اینقدر در تنگنا و تنگدستی نباشم و بچههایم بیدغدغه بودن، وقتی به آنها نگاه میکنم ناراحت میشویم؛ بچهی مردم در جای گرم و نرم تا ظهر میخوابند، اما آنها باید با این سرما صبح زود بروند سرکار برای درآمد بسیار ناچیر. هیچ جایی نرفتهایم هیچ مسافرت و تفریحی.»
- حرف تمام این ۹ نمونهی آماری از زندگی کولبری؛ فقر، نداری، کمبود، استرس و ناامیدست (عدم اجرای بند ۹و۱۲-اصل ۳ قانون اساسی)
برخی از نقل قولهای جامعه آماری:
- « وضعیت... فقط ناراحتی...»
- « پر از غم...»
- « آه، ای خدا، برای کسی پیش نیاید. حالی که برسرمن آمد، ای خدا برسر هیچ کس نیاید.»
- « لحظه کشتهشدن همسرم به این فکر میکردم کاش همه خانواده با هم میمردیم.»
- « وقتی همسرم کشته شد از انسان بودن خارج شده بودم، حتی نام خودم را فراموش کردم. اصلا احساس انسان بودن نمیکردم و از غم شوک شده بود و قلبم مبهوت.»
- « کولبری دستنگیش بماند؛ بیشترش ترس است، فقط خودم میدانم، از وقتی همسرم به کولبری میرفت و تا زمان برگشت شب تا صبح ۲ ساعت خوابم نمیبرد.»
- « خیلی شرایطی بدی است. وقتی به کولبری میرفت تا صبح چشم انتظارش مینشستم.»
- « خیلی خیلی سخت است. همیشه دلت در مشتت هست که هرلحظه خبر بدی بشنوی.»
- « پسر دیگرم تا ۱سال و نیم مریض و افسرده شد. خودم هم نگذاشتند، مگر نه مثل دیوانهها سر به کوه میگذاشتم.»
- « هیچگونه حقوق انسانی رعایت نمیشود، مگر نه این چنین بر سر مردم نمیآمد. آرزو هم داریم، ولی فقط خودمان را خسته میکنیم و به چیزی نمیرسیم.»
- « دیگر چه آرزوی میتوانم داشته باشم و به دست بیاورم. دیگر بزرگ خانواده از دست رفت.»
«خ.ت» جامعهشناس در اینباره میگوید: این زنان مسائل زیادی دارند، چون اکثرا همسران کولبرشان جوان هستند و برای اینکه مجبور به کولبری میشوند شب و روز نمیشناسند و وقت مشخصی برای کار ندارد. درنتیجه خانواده از یک کانون گرم که باید آرامش را به اعضای خانواده بدهد تبدیل به یک کانون پر از استرس و اضطراب میشود و زن باید همیشه چشم به راه همسر باشد که آیا سالم برمیگردد یا سالم بر نمیگردد؟ آیا توانسته درآمدی کسب کند یا کسب نکند؟ همهی اینها میتواند زندگی را برای یک زن تلخ و دشوار کند. ضمن اینکه اگر کولبر مشکلی برایش پیش آید، مثلا در میانسالی انواع بیماری بر آنها تحمیل میشود، باید با شخص بیماری زندگی کنند که خانواده به تیمار و سرپرست بیماران تبدیل میشود و خانواده دوباره از یک محل پر از استرس و اضطراب تبدیل میشود به یک خانوادهای که در آن بیمار وجود دارد که نمیتواند نیازهای روانی، عاطفی و جسمانی دیگر افراد خانواده را برآورده کند. ضمن اینکه اگر سرپرست خانواده جان خود را از دست دهد چون زن جوان است و ممکن است فرزندان کوچکی داشته باشد، هم برای ازدواج مجدد مشکل دارد و هم هزینههای زندگی فرزندان کوچک خیلی بالاست و مشکلات خودش را دارد. یعنی زنان از این لحاظ هم با مشکل مواجه میشوند. درعین حال میدانیم در جوامع سنتی و زنهایی که بیوه هستند و سرپرست مرد ندارد همیشه نگاههای انحرافی به دنبال آنهاست و چون تامین اجتماعی و بیمه از آنها حمایت نمیکند مشکلات اجتماعی زیادی متوجه آنهاست. درکل این مشکلات باعث میشود زنان نتوانند با اعتماد به نفس زندگی کنند، استعدادهای خود را شکوفا کنند و از زندگی لذت ببرند و زندگی از ابتدا تبدیل به استرس و اضطراب میشود و اگر سرپرست خانواده بتواند چند سالی دوام بیاورد در کولبری با انواع بیمارهای مختلف از دیسک کمر گرفته تا پا درد مواجه میشود و خانواده تبدیل به بیمارستان و محل نگهداری اشخاص بیمار میشود که تمام زحمات آن در اینگونه مواقع بر دوش زن هست تا زندگی ادامه یابد.
زنان کولبر تمام مشکلاتی را که دیگر زنان دارند آنها هم دارند، علاوه بر اینکه مشکلات خاص خودشان را دارند. مثلا یک زندگی پر از استرس و اضطراب دارند و شاید هیچ خانوادهی دیگری به اندازهی خانوادهی کولبران استرس و اضطراب را بر زن تحمیل نکند. زن در طول ۲۴ ساعت شبانه روز مرتبا مضطرب هست و فشار روانی بسیار زیادی را باید تحمل کند تا همسر یا پسر جوانش از کولبری برگردد. آیا صدای انفجاری که میآید، انفجار چیست؟ در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی وقتی که از تیراندازی به سمت کولبران صحبت به میان میآید استرس بر این زن وارد میشود یا قوانینی تصویب میشوند که فشار بیشتری بر مرزنشینان تحمیل میکنند. همهی اینها یک زندگی پر از استرس و اضطراب برای زنان خانواده کولبری ایجاد کرده و من فکر میکنم اگر بخواهیم عنوان مشخصی را برای این خانوادهها در نظر بگیریم باید تاکید بیشتری روی این استرس و اضطراب شود، درحین حال چون بیمههای اجتماعی شامل حال کولبران نمیشود و به لحاظ حقوقی از آنها دفاع نمیشود و نگاه امنیتی وجود دارد، اگر کولبرها با مشکلی مواجه شوند، بار اصلی زندگی خانوادگی بر دوش زنان خواهد افتاد. در نتیجه رنجهای بیشتری را باید تحمل کنند، ضمن اینکه بعضی از سنتهای فرهنگی باعث میشود اگر سرپرست خانواده حضور جدی در خانواده نداشته باشد مشکلات بیشتری برای زنان ایجاد کند و ورود آنها را به جامعه محدودتر کند یا با هزینههای بیشتری این ورود را مواجه کند.
پس این زنان یک «گروه خاص» هستند و ویژگی اصلیشان این است که استرس بیشتری را باید تحمل کنند. چون تامین اجتماعی و بیمهی اجتماعی برای آینده ندارد تا به آن خوشبین باشند و آیندهی روشنی در انتظار آنها نیست. در حین حال وقتی به میانسالی و بزرگسالی میرسند دردو رنج آنها بیشتر خواهد شد، چون احتمالا اگر سرپرست خانواده زنده باشد امکان دارد بیمارهای زیادی داشته باشد و زن در این دوران و بزرگسالی باید سرپرستی خانواده را برعهده داشته باشد.»
همچنین «ش.ذ» مددکار ادارهی بهزیستی میگوید: « این زنان هیچگاه به آرزوهایشان نخواهند رسید و بعضا نمیدانند آرزو چیست. زندگیشان همراه با اشک، آه، حسرت و فقر خواهد بود. اگر هم مددکاری با حس مسئولیت سر راهشان قرار گیرد، نمیتوانند تغییری در زندگیشان داشته باشند.»
لینك قسمت اول: