زندگی دوباره از صفر، روایت هزاران خانواده أفغان

پس از ده‌ها سال زندگی در ایران، شمار زیادی از مهاجرین افغان مجبور به بازگشت به کشور خود شده‌اند. زنانی که در ایران درس خوانده یا کار می‌کردند، اکنون با محدودیت‌های شدید طالبان روبه‌رو شده و زندگی دوباره از صفر را آغاز می‌کنند.

 

بهاران لهیب

افغانستان- در ولایت پروان وارد خانه خانواده‌ای شدم که پس از ۱۳ سال زندگی در ایران، ناچار به بازگشت شده بودند. تمام زندگی و داشته‌های شان را در ایران رها کردند و دوباره به افغانستان برگشتند.

بسیاری از مهاجرین افغان پس از ۲۰ تا ۳۰ سال زندگی در ایران و پاکستان اکنون مجبور شده‌اند به کشور بازگردند. کسانی که در آن کشورها صاحب کار، خانه و زندگی بودند، اینجا باید همه چیز را از صفر آغاز کنند. هرچند حکومت ایران در نگاه سیاسی تفاوت چندانی با طالبان ندارد، اما جامعه ایران به دلیل باسواد بودن اکثریت زنان و حضور فعال آنان در اجتماع متفاوت است. همین امر باعث شد بسیاری از مهاجرین افغان بتوانند فرزندان خود را به مکتب و پوهنتون(دانشگاه) بفرستند. اما اکنون در افغانستان مکاتب و پوهنتون‌ها برای دختران بسته است و کار برای زنان ممنوع. این تفاوت‌ها، به‌خصوص برای دختران جوانی که در ایران بزرگ شده یا متولد شده‌اند، سرخوردگی بزرگی ایجاد کرده است.

مینا.ه، زنی ۵۵ ساله که همراه با دو دختر، یک پسر، عروس و همسرش به افغانستان برگشته، می‌گوید: «ما همه در ایران کار می‌کردیم. دو دخترم درس‌ شان را تمام کردند و یکی از دوستان ایرانی ما برای ‌شان کار در شرکت خود داده بود. زندگی ما آرام و رضایت‌بخش بود. یکباره پیام دولت رسید که باید ایران را ترک کنیم.»

او ادامه داد: «صاحب‌خانه هم ما را مجبور به ترک منزل کرد. بیش از ۱۵ روز را در یک پارک سپری کردیم تا کارهای اداری‌مان تمام شود. جای خواب نداشتیم، آب آشامیدنی شور بود. بعد ما را به اردوگاهی نزدیک مرز انتقال دادند و ۲۵ شب را آنجا ماندیم. وضعیت اردوگاه هم بهتر از پارک نبود؛ نه غذای درست، نه حمام، نه جای مناسب برای خواب. پس از تکمیل کارها اجازه یافتیم از مرز عبور کنیم.»

مینا افزود: «خیلی سخت است زندگی ۱۳ ساله خود را ترک کنی و دوباره از صفر شروع نمایی. من و همسرم چون در افغانستان بزرگ شدیم، عادت داریم، اما برای دخترانم که دیگر حق کار ندارند، شرایط بسیار دشوار است.» صدیقه واحد، مادر چهار فرزند در یکی از مناطق شهر کابل زندگی را آغا کرده است. او شرایط زندگی‌اش در ایران را چنین توصیف کرد: «همسرم در یک شرکت تولیدی کار می‌کرد و صاحب‌کارش مرد بسیار خوبی بود که همیشه از او حمایت می‌کرد. وقتی جنگ ایران و اسرائیل شروع شد، صاحب‌کار همراه خانواده‌اش به ترکیه رفت و شرکت برای مدتی تعطیل شد. اما پس از بازگشت، حقوق تمام کارمندانش را حتا از مدت تعطیلی را نیز پرداخت. با این حال، برای همه کارمندان افغان برگه اخراج صادر شد و مجبور به ترک ایران شدند.»

مینا افزود: «با وجود اخراج، صاحب‌کار همسرم از ما حمایت کرد و کارهای اداری‌مان را سرعت بخشید. حتا برای برخی مکان پیدا کرد. وقتی وارد افغانستان شدیم، موترهایی(ماشین) که از قبل آماده بودند ما را بدون پرداخت پول تا کابل آوردند.»

او ادامه داد: «من از بازگشت به کشورم خوشحالم. ما پس از روی‌ کار آمدن طالبان مجبور به ترک افغانستان شدیم. حالا که برگشته‌ایم، صاحب‌کار همسرم وعده داده به‌ زودی دعوت‌نامه‌ای برای درخواست ویزای کار می‌فرستد. من تصمیم ندارم دوباره مهاجرت کنم، اما همسرم برای حفظ جانش و یافتن لقمه نانی ناچار خواهد بود برود. من با چهار پسرم و مادر پیر همسرم در افغانستان می‌مانم.»