زنان غزه؛ زندگی در آستانه امید

در میان هیاهوی جنگ و خشونت، زنان غزه داستان مقاومت می‌نویسند و هر روز برای حفظ زندگی و کرامت انسانی خود می‌جنگند.

نغم کراجه

غزه- غرش هواپیماها و صدای مهیب انفجارها آسمان را پر کرده و زندگی مردم را در مناطق جنگی به کابوسی دشوار بدل کرده است. در این میان، زنان در خط مقدم نبرد برای زنده ماندن ایستاده‌اند و بار مسئولیتی فراتر از توانشان را به دوش می‌کشند. آنها بیشترین بهای جنگ را می‌پردازند؛ از خانه و کاشانه آواره شده‌اند و برای تامین ابتدایی‌ترین نیازهای زندگی تلاشی بی‌وقفه می‌کنند. روایت‌های روزانه این زنان، داستان ایستادگی انسان در برابر سهمگین‌ترین طوفان‌های زندگی است.

سُها جعرور، زن سی ساله‌ای که این روزها تنها برای حفظ کرامت انسانی خود تلاش می‌کند، فصل تازه‌ای از داستان مقاومت را می‌نویسد. او که خانه و زندگی آرامش را از دست داده، نمونه‌ای از شجاعت و پایداری در میان ویرانه‌های جنگ است؛ نمادی از مقاومت در روزهایی که همه چیز بر خلاف خواست انسان می‌چرخد.

دستفروشی کوچک: زندگی در حاشیه امید

سُها جعرور در میان آوارها سربلند ایستاد و یک دستفروشی کوچک برای فروش شیرینی و لوازم کودکان راه‌اندازی کرد. هرچند درآمدش به سختی کفاف زندگی را می‌داد، اما برای بقا کافی است. «نمی‌خواهم دستم را پیش کسی دراز کنم، شبانه‌روز کار می‌کنم تا با عزت زندگی کنم و به والدینم کمک کنم.»این کلمات، روایت اراده‌ای است که در برابر سختی‌ها سر خم نکرده است. او حتی با همین درآمد اندک، بخشی را برای خانواده آواره‌اش در جنوب می‌فرستد.

سُها تنها نیست؛ او نماینده زنان غزه است در سرزمینی که جنگ به هیچ کس رحم نمی‌کند. در جامعه‌ای که بار سنگینش را بر دوش زنان می‌گذارد، آنها بزرگترین فشار اقتصادی و اجتماعی را تحمل می‌کنند.

زنانی که روزی ستون خانواده‌ها بودند، اکنون با واقعیتی تلخ روبرو شده‌اند: «ما در وضعیت فاجعه‌باری زندگی می‌کنیم. زنان به حاشیه رانده شده‌اند و مجبورند در سخت‌ترین شرایط، بدون هیچ حمایتی، خانواده‌هایشان را اداره کنند.» این بحران با افزایش فقر و بیکاری و کمبود خدمات امدادی، هر روز عمیق‌تر می‌شود. با این حال، آنها همچنان برای بقا می‌جنگند و داستان تازه‌ای از مقاومت می‌نویسند.

زندگی با کرامت، اولویت در برابر ستم

سُها که روزگاری زندگی مرفهی داشت، حالا هر روز برای بقا می‌جنگد. او به یاد می‌آورد: «هرگز تصور نمی‌کردم روزی پشت یک دستفروشی کوچک بایستم یا دنبال اسمم در بسته‌های کمکی بگردم. زمانی همه خواسته‌هایم بی‌زحمت برآورده می‌شد.»

با این حال، او در این واقعیت تلخ، پرچم مبارزه را برافراشت. با وجود زندگی سخت و پر از تحقیر در حاشیه، غرورش به او قدرت ادامه راه می‌دهد. «می‌خواهم با عزت زندگی کنم و فقط به یک فرصت نیاز دارم تا ثابت کنم که می‌توانم.» سُها با این جمله، درس ارزشمندی از مقاومت به ما می‌دهد و یادآور می‌شود که زن، حتی تنها در برابر طوفان، ستون جامعه است.

داستان هزاران زن غزه، فراتر از همدردی، نیازمند حمایت عملی است. آنها به طرح‌هایی نیاز دارند که زندگی را به آنها بازگرداند و نیازهای اساسی‌شان را تأمین کند. آنها به صدایی نیاز دارند که حقوقشان را فریاد بزند، در جامعه‌ای که انگار به دیدن این تراژدی‌ها عادت کرده است.