طالبان صدای بغلان را نشنید
آسیبدیدگان از سیل در ولایت بغلان میگویند: وقوع سیل تمام زندگی ما را نابود کرد از هرطرف آب سرازیر شده و ما ساعتها در آب بودیم، هیچ کمک بدست نیاوردیم با اینکه کمکهای فراوان شده است.
بهاران لهیب
بغلان- افغانستان در کنار ناکارآمدی دولت طالبی با وقوع سیل نیز رو بهرو است. سال ۱۴۰۲ سال خشک و کم آب گذشت و مردم در بعضی ولایات حتی آب آشامیدنی نداشتند و مجبور به ترک مناطقشان شدند، در شروع زمستان هم از بارش برف و باران خبری نمود. اما در این دو ماه اخیر تمام نقاط افغانستان با بارانهای شدید مواجه هستند، در این یکی دو هفته چندین ولایت افغانستان شاهد سرازیر شدن سیل بودند، در کنار از دست دادن عزیزانشان، تمام هست بود آنان نیز نابود شد. زنان و کودکان نیز بیشترین آسیب را متحمل شدند.
در این میان مردم عزیزان و سرپناه خود را از دست دادند. مقامات بلند رتبه طالبان نیز به محلات آسیب دیده رفته و با گرفتن عکس شخصی و نشر آن در شبکههای اجتماعی، با عکس العمل مردم روبرو شده و این عملشان را ضدانسانی خواندند.
ما به دیدن آسیب دیدگان رفتیم تا بیشتر وضعیتشان را از نزدیک بدانیم، با ختم شهر پلخمری مرکز ولایت بغلان به اولین ولسوالیاش نهرین وارد شدیم، در این مسیر قریههای زیادی بود که از اثر سیلاب ویران شده بودند. افراد خیر و موسسات ملی و بینالمللی به کمک بازماندگان شتافته بودند. همهای کمکها را طالبان در کنترول خود گرفته بودند. در شروع ولسوالی بورکه ایست بازرسی را ایجاد نموده بودند و برای خود گدام اعمار کردهاند. تمام اموال موسسات را به نام «سرپستی عادلانه» مصادره می کردند، حتی غذاهای پخته شده را جمعآوری میکردند. بعد بنا گفته خودشان: «هیئتی را به محلات آسیب دیده به سروی میفرستادند که کدام خانوادهها نیازمند هستند.»
مردم با خشم زیاد میگفتند: «ویرانی در مناطق ما از دور هویدا است ما غذایی برای خوردن، آبی برای نوشیدن، جای برای خواببیدن، لباس برای پوشیدن و سرپناهی برای گذاراندن شب و روز نداریم، اما دغدغه دولت طالب اینست که ما نیازمندان هستیم یانه؟»
زمانی که وارد محل شدیم از جاده، آب آشامیدنی، سرپناه، زمینهای زراعتی، مواشی خبری نبود. همه در ماتم و غم فرو رفته بودند با قدم گذاشتن به روستا با مردی میانه سال ملاقات کردیم که ما را به خانهی ویرانهاش دعوت نمود. با زنان خانواده هم صحبت شدیم در چشمانشان درد از دست دادن همه زندگیشان به وضاعت دیده میشد. همه آنان روایتهای درد آوری داشتند.
نثا قیوم یکی از مادران که ده فرزند قد و نیم قد دارد چنین بیان داشت: «سیل تمام زندگی ما را نابود کرد از هر طرف آب سرازیر شده و ما ساعتها در آب بودیم. هیچ کمک بدست نیاوردیم با اینکه کمکهای فراوان شده است.»
نثا در رابطه کمک به زخمیانشان گفت: «تعدادی زخمیهای خود را توانستند به شهر انتقال دهند، ولی تعدادی هنوز هم در خانههایشان باقی ماندند، در محل ما ساختمان کلنیک داشتیم که آن را هم آب با خود برد.»
نثا در آخر سخنان خود گفت: «من شکرگذار هستم که در خانوادهام عزیزی را از دست ندادم، اما تمام هست وبودم نابوده شده است. خانه من به ویرانه تبدیل شد و همه وسایل ما زیر آوار باقی ماند.»
تازهگل سنگ محمد مادری هشت فرزند میباشد. وی گفت: «ما همه در خانههایمان بودیم که ساعتهای ۳ عصر سیل در مناطق ما سرازیر شد و خانه و کاشانه ما را به ویرانه تبدیل کرد.»
تازهگل در مورد آمار کشته شدهها میگوید: «خانوادههایی توانستند عزیزانشان از زیرآوار بیرون کنند. اجساد بعضی از نزدیکان ما هنوز هم در زیر آوار باقی ماندند در اطراف خانه ما هم حدود ده تا یازده تن کشته شدهاند.»
تازهگل از رسیدگی به زخمیانشان اشاره کرد: «نواسه(فرزند پسرش) که پدر هم ندارد در جریان سیل پایش زخم برداشته است. وی را به مرکز بغلان به شفاخانه دولتی انتقال دادیم. اما آنجا به وی درست رسیدگی نشد. بنا داکتران تذکر دادند که به ولایت هم جوار ما کندز انتقال دهید. وقتی به شفاخانه زخمیانمان را انتقال دادیم تمام هزینههای را خود پرداخت کردیم در شفاخانههای دولتی هیچ امکانات وجود ندارد.»
به گفته تازهگل: «روزانه هیئت از دولت طالبان میآیند برای سروی، با ما به عصبانیت رفتار میکنند، در این مدت هیچ کمک دریافت نکردیم با وجود که مواد زیاد به نام ما جمعآوری شده همه را زورمندان با خود میبرند.»
شاهپری واصل از زنان محل با چشمان پر اشک به ما گفت: «در روستایی ما شش تن کشته به جا مانده، دو کودک و چهار زن میباشد. اما در درههای دیگر ولسوالی ما به هزارها تن جان باختند، آن چه اعلام میکنند دقیق نیست.»
ناز عبدل یکی از نوعروسانی را ملاقات کردیم که تمام آشیانه که تازه ساخته بود آب با خود برده بود. در نگاههایش درد هویدا بود. ناز عبدل گفت: «وقتی سیل در محل ما سرازیر شد، هیچ فردی از دولت طالبان به کمک ما نیامد در جریان که سیل سرازیر میشد باران شدید هم میبارید ما بیشتر از سه ساعت در حال فرار از یک محل به محل دیگر بودیم. هر چه ما از مرکز ولسوالی خود درخواست کمک کردیم فردی صدای ما را نشنید. زمانی که آب کم شد همه جوانان محل ما برای کمک به محلات که مردم زیر آوار شده بودند دست به کار شدند.»
به دلیل که کمکهای جمعآوری شده بین مردم به شکل درست تقسیم نمیشد. مردم به محل آمده دست به اعتراض زده بودند.