روزهای عید و درد و رنج خانواده‌های فقیر افغانستان

نفیسه و فرزندانش که در فقر زندگی می‌کنند، می‌گوید: من و فرزندانم عیدی نداریم، من و فرزندانم به مشکل می‌توانیم مخارج روزانه خود را به دست بیاوریم ما تنها در فقر به سر نمی‌بریم، اکثریت مردم ما درد این ناداری را می‌کشند.

 

بهاران لهیب

کابل- عید یکی از مراسمات آیینی است که در اکثریت کشور‌های اسلامی و در بین مسلمانان سال دوبار تجلیل به عمل می‌‌آید. در کشور‌هایی مانند افغانستان از قدیم‌ها رسم بر این بود با خوشی و شادی به استقبال عید بروند و اگر قهر و یا دعوا بین‌شان در طول سال به وجود می‌آمد در روزهای عید آن را از بین می‌برند.

در کنار تجلیل از عید در نوروز هم به شادی می‌پردازند. اما در طول بیشتر از ۴۰ سال جنگ، ورود کشور‌های امپریالیستی و ایجاد دولت‌های غیر مردمی این شادی‌های مردم روز به روز کمرنگ شده است. در بیست‌ سال گذشته طالبان اکثراً از ۲۱ و یا ۲۲ روزه که روزهای نزدیک‌ عید بود حملات انتحاری‌شان را در سرتاسر افغانستان افزاریش می‌دانند و جان به صد‌ها تن را در روز می‌گرفتند به اساس روایت خود‌شان افراد که انتحار را انجام می‌دهند، در این روزها دروازه‌های جنت به روی‌شان باز است و حتی برای افراد انتحارکننده‌شان یک کلید هم می‌دانند که متعلق در جنت است. بنا برخلاف گذشته‌ها مردم به جای شادی به گریه و ناله از دست دادن عزیزان‌شان می‌پرداختند.

در طول بیشتر از دوسال حاکمیت طالبان در کنار شرایط خفقان که حاکم ساختند فقر و بیکاری بیداد می‌کند. مردم به مشکل غذایی بخور و نمیر را به دست می‌آورند از عید و تجلیل از این روزها برای‌شان دیگر مفهوم ندارد. اما در کنار مردم فقیر یک مشت از حاکمان طالبی هستند با شان شوکت دسترخوان‌های پر زرق و برق و با نشر عکس و ویدیو از آن در فیسبوک‌ها می‌خواهند برزخم مردم نمک بپاشند.

ما به دیدن نفیسه شمس رفتیم که شش فرزند قد و نیم قد دارند، همه آنان در بازارهای کابل دست‌فروشی می‌کنند. وقتی وارد در منزل‌شان شدیم با حویلی ویرانه‌ای روبه‌رو شدیم. نفیسه از ما استقبال گرم کرد و برای ما گفت: «شما اولین افرادی هستید که در این روز بر ما سر زدید من و فرزندانم به مشکل می‌توانیم مخارج روزانه خود را به دست بیاوریم. ما تنها در فقر به سر نمی‌بریم، اکثریت مردم ما درد این ناداری را می‌کشند.»

همسر نفیسه چند قبل حاکمیت طالبان در حمله انتحاری زخم برداشته است، دیگر توانایی کار را ندارد. به گفته نفیسه: «مجبور هستم که فرزندان خود را برای کار بفرستم. می‌دانم با چه بلاهای در بیرون از منزل رو‌به‌رو هستند. قبل آمدن طالبان من در یک خانه کار می‌کردم و همسرم دکان بسیار خرد داشت که بعد زخمی شدن وی زندگی نسبتاً خوب خود را از دست دادیم.»

نفیسه روایت‌های درد‌آوری داشت که شب‌ها و روزها را گرسنه گذرانده بودند، در خانه وی از عید خبر نبود فرزندانش مجبور بودند که باز هم برای پیدا کردن لقمه نانی به جاده‌های کابل بروند. نفیسه افزود: «من و فرزندانم عیدی نداریم زمانی که صاحب سرپناه بهتر، غذایی زیاد و تمام سهولت‌های زندگی شدیم آن وقت هر روز ما عید است و این شرایط زمانی برای ما و تمام مردم افغانستان قابل دسترس می‌باشد که دولت با نظر ما حاکم شده باشد، نه این که خودشان به زور سلاح قدرت گرفته باشند و با گلوله آن سلاح ما را هر روز به قتل برسانند. دولت که صدا مردم را بشنوند فقط بارش بردوش خود ما است. دولت دیگر نیست که به ما بسازد.»