«میخواهم این چرخه معیوب خشونت را به سهم خودم متوقف کنم»
نسرین.ر میگوید: اسم زن را عوض میکنند و میگذارند عشق. اسم آن را تغییر میدهند و میگذارند غیرت. اسم آن را عوض میکنند و میگذارند کمی عصبانیت. اسم آن را عوض میکنند و میگذارند کنترل اجتماعی، اما اسم آن هیچکدام اینها نیست، بلکه خشونت است.
ژینو درخشان
سنە_ خشونت خانگی یا خشونت علیه زنان در خانواده، شایعترین شکل خشونت است. خشونت علیه زنان پدیدهای است که زن به دلیل هویت و جنسیت خود، از سوی جنس مخالف (مرد) تحت خشونت قرار میگیرد. به هر نوع عمل یا احتمال رفتاری که به آسیب جسمی، جنسی، روانی یا محرومیت و عذاب منجر شود، خشونت علیه زنان گفته میشود. بچههایی که مادران آنها از طرف پدر آزار فیزیکی شدهاند، در معرض خطر بیشتری برای انتقال رفتارهای خشونتآمیز به نسل بعدی قرار دارند. مسئله خشونت علیه زنان یک موضوع جدید و امروزی نیست، بلکه از دیرباز تاکنون نیز ادامه دارد و تنها در هر برهه از زمانها رنگ و لعاب خود را تغییر میدهد. تا دیروز نوعی خشونت بر زنان وارد بود و امروز نوعی نوینتر جایگزین آن گردیده است.
خشونت علیە زنان، نوعی چالش عمیق فکری و عملی در جامعه است که عوامل گستردهای چون فرهنگ، باور نادرست، فقر و بیکاری، مهمتر از همه ترویج مردسالاری سبب بروز آن گردیده است.
در همین زمینه با چند نفر از زنانی که تحت خشونت خانگی قرار گرفتهاند گفتوگویی داشتیم.
«همه زندگیام به میل دیگران سپری شده است»
نسرین.ر ٣٧سالە، تجربەهای دردناک زندگی خودش را اینگونه روایت میکند: اسم آن را عوض میکنند و میگذارند عشق. اسم آن را تغییر میدهند و میگذارند غیرت. اسم آن را عوض میکنند و میگذارند کمی عصبانیت. اسم آن را عوض میکنند و میگذارند کنترل اجتماعی، اما اسم آن هیچکدام اینها نیست، بلکه اسم آن خشونت است. خشونت کە در همە لایەهای زندگی زنان از بدو تولد تا زمانی کە میمیرند، وجود دارد. از زمانی کە کودک بودم بە یاد دارم کە والدینم همیشە دوست داشتند من پسر باشم و تا زمان نوجوانی کە مرا از هر گونە فعالیتی بە بهانە دختر بودنم منع می کردند و زمانی کە ازدواج کردم خشونت را حق من میدانستند، با اینکه همه به من تا حالا لقب مادر فداکار دادهاند، اما همیشه توی وجود خودم عصبانیام. میبینم هیچ کاری به خاطر خودم نکردهام، همه زندگیام به میل دیگران سپری شده است. زندگیام از همان دوران کودکی مرد و هیچ وقت نتوانستم خود را باز بیابم. زمانی کە اولین خشونت را بعد از خانوادە خودم از همسرم دیدم، آن هم جوری مرا زده بود کە دو روز بیمارستان بستری بودم. وقتی تصمیم به جدایی گرفتم، خانواده من مرا به تحمل کردن شرایط موجود وادار میکردند و میگفتند«اگر برگردی شرایط از این بدتر می شود». حالا با وجود دو فرزند، جدایی برایم بسیار سخت است، نمیتوانم بچەهایم را در این فضای پر از تنش تنها بگذارم. یک بار برای طلاق اقدام کردم اما خانوادهام مرا منصرف میکنند و میگویند «تو تازه دو فرزند داری و زندگی برای تو دیگر تمام شده، باید برای فرزندانت زندگی کنی».
«همیشه میخواهم با این خشونتها بجنگم»
آفاق.ش ٣٩سالە، یکی دیگر از زنانی است که تحت خشونت خانگی قرار گرفته و میگوید: «۱۵سال است ازدواج کردهام. کارمند اداره دولتی هستم با وجود اینکه مستقل هستم اما همسرم همیشه مسخرهام میکند. او همه چیز من را مسخره میکند؛ رخسارم، طرز حرف زدنم، لباس پوشیدنم، غذا درست کردنم و... را سوژه خنده دوستها و فامیل کرده، اعتماد به نفس من را از بین برده است. گاهی به بهانهای میآید محل کارم، جلوی کارمندها به تحقیرآمیزترین شکل در قالب شوخی و خنده با من حرف میزند. اعمال چنین خشونتهای بیحد وحصر نیز در روابط جنسیمان هم پدیدار میشود. اینها چیزهایی است که به نظر من خیلی خشن میآید و همیشه میخواهم با آنها بجنگم».
«هیچ وقت تسلیم اراده ٱنها نمیشوم و مبارزه میکنم»
شادی .ر ٢۴سالە، در مورد خواهرش که قربانی کودک همسری شدە، میگوید: «ما دو خواهر بودیم، در سن کمی میخواستند مرا بە زور وادار به اودواج کنند اما من در مقابل خواستهها و پافشاریهای خانواده ایستادم و گفتم من میخواهم درس بخوانم. خواهر کوچکترم قبل از من ازدواج کرد، درست در سن ١۵سالگی. ما هنوز باهم بازی میکردیم. بە دور از چشم پدرم و برادرم، خواهرم با گریە میگفت کە «نمیداند ازدواج چیست و نمیخواهد بدبختش کنند». ما قربانی این فرهنگ مردسالاری شدیم. خواهرم یک سال بعد از ازدواج خودکشی کرد. با وجود اینکه پدرم و برادرم برایش اشک میریختند اما من از آنها متنفر بودم چون باعث و بانی مرگ خواهرم بودند. این ضربه سخت و سنگین باعث شد که من بعد از آن جریان به بهانه دانشگاه رفتن به سنه بروم و از آنها دور باشم. هر چند دستشان به من هم میرسد چون به قول خودشان با آبروی آنها بازی کردهام و دانشگاه رفتهام. اما من هیچ وقت تسلیم اراده ٱنها نمیشوم و مبارزه میکنم و میخواهم این چرخه معیوب خشونت را به سهم خودم متوقف کنم».
مرد در قالب دولت، پلیس، قانون، پدر، برادر و همسر که همگی نمایندگان این فرهنگ هستند حق مالکیت بر زن را حقی ابدی و ازلی انگاشته؛ سازوکارهایی که این حق را به مردان اعطا میکند، خشونت را مشروعیت میبخشد و زمینههای استمرار آن را فراهم میکنند.
در قانون مدنی ایران، زن حق ترک خانه مشترک را ندارد مگر خطر جانی یا شرافتی را با شاهد صالح در دادگاه ثابت کند. ماده ۱۱۰۵ همین قانون، ریاست خانواده را از «خصایص انحصاری» مرد میداند. ماده ۱۱۰۸ تاکید میکند که اگر زن از ادای وظایف در برابر همسر خودداری کند، نفقه به او تعلق نمیگیرد. ماده ۱۱۱۴قانون مدنی مقرر میکند که زن باید در خانهای ساکن شود که همسر تعیین میکند مگر پیشاپیش حق انتخاب مسکن را گرفته باشد.
در قوانین فعلی هیچ سازوکاری برای محافظت از زن خشونتدیده یا تهدیدشده وجود ندارد. در بسیاری موارد، زنی که کتک یا چاقو خورده، حتی پس از شکایت به مراجع مربوطه یا درمان، مجبور است به همان خانهای باز گردد که عامل خشونت در آن است.
همین خلاءهای قانونی، خشونت خانگی در نظام حقوقی ایران عنوان مجرمانه جداگانهای ندارد. در هیچ یک از قوانین فعلی تعریفی از آن ارائه نشده است و قانونگذار نیز میان خشونت و ایراد ضرب و جرح تفاوتی قائل نیست. آماری که مراکز رسمی از نزاع و همچنین خشونت خانگی ارائه میدهند، بر اساس پروندههایی است که در این مراکز تشکیل میشود و نشانگر آمار واقعی کل نزاعها و موارد خشونت خانگی نیست. تا زمانی که فرهنگ مردسالاری که در ذات خود مولد خشونت، مرگ و شکنجه است برچیده نشود، همچنان شاهد قتل، خشونت و شکنجه زنان خواهیم بود.