«در منطق سرمایەداری کودک کار با انکار محض روبرو می‌شود»

باوان بیستون از طبقەی حاکم و بە کار گرفتن تمام توان خود را برای نادیده گرفته شدن کودکان کار می‌گوید و عنوان می‌کند که در سطح بازار جوانرو هم کودک کار به شکل گسترده‌ای حضور دارد و به دایرەی مباحث هیچ رسانەی محلی راه نیافته است.

 

ژوان کرمی

جوانرو – بە گفتەی فعالین اجتماعی زنان و کودکان دو نیروی کار ارزان عمده در بازار کار جوانرو هستند. این دو نیروی کار به واسطەی ارزان بودنشان مورد استثمار قرار گرفتە و با انواع خشونت، عدم امنیت شغلی، جسمی و جنسی مواجه می‌شوند که در کلیت آن می‌شود آن را ذیل مفهوم «انسانیت‌زدایی» مطالعه نمود. این دو سوژه را در دو گفت‌وگو با تحلیلگر مسائل اجتماعی با نام مستعار "باوان بیستون" بررسی کردیم. مشروح این گفت‌وگو را در سطور زیر می‌توانید مطالعه نمایید.

 

 می‌خواهیم در خصوص کار کودک در بازار جوانرو بگویید. حضور عمدەی کودک به عنوان یک نیروی کار ارزان در بازار جوانرو از چه زمانی جدی شد؟ روند این پدیده را چگونه می‌بینید؟

 در این رابطه شاید دست‌نشان کردن زمان دقیقی ممکن نباشد. در واقع کودک کار در جامعەی پیشین جوانرو هم ممکن است در قالب جمع‌آوری ضایعات یا در شکل‌های ابتدایی دیگری هم به تناسب وضعیت نامناسب یک خانواده به شکل نادر و محدودی وجود داشته باشد، اما موضوع مورد بحث ما در اینجا پروبلماتیزه شدن این مبحث و گسترده شدن آن در شکل اقتصادی نوین است. لذا می‌توان گفت پس از تٲسیس بازارچەی مرزی جوانرو و تسلط خرده‌بورژوازی تجاری بر شمایل اقتصادی منطقه است که کار کودک در دامنەی وسیع‌تری مورد بهره‌برداری قرار گرفت، و در طول زمان این دو به موازات هم پیش رفتند؛ هرچه این تسلط اقتصادی افزایش یافت، کودک کار و استثمار او نیز بیش از پیش دامنەی وسیع‌تری به خود گرفت. حال این پدیده در شهر جوانرو اندک‌اندک و به مرور هم به کارگاه‌های تولیدی کوچک و محدودی که در سطح شهر دایر شده‌اند کشیده می‌شوند، و به خوبی هم می‌توان تصور کرد در آینده نزدیک در سطوح گسترده‌تری هم در کارگاه‌های تولیدی بیشتر از آنها بهره‌برداری شود. کودک کار امتیازهای ویژه‌ای دارد که این بهره‌برداری را برای کارفرما جذاب‌تر می‌کند. او فاقد هر نوع نهاد حمایتگر است، موجودی معصوم و بی‌پناه که نه خود توان درک و دفاع از حقوق خویش دارد و نه سازمان‌هایی از قبیل بهزیستی یا دیگر نهادهای حکومتی گامی در این راستا برمی‌دارند. بردەی کوچک و بی‌پناهی است که کارفرما می‌تواند به دلخواه و با حقوق ناچیزی او را به خدمت بگیرد.

 

 مدرنیتەی سرمایەداری از سویی حضور زن در بازار را مایەی مباهات و نشانەی پیشرفت می‌داند و از سوی دیگر کار کودک را مذموم می‌داند. اما به نظر می‌رسد سرمایەداری از استثمار هردو تغذیه می‌کند. دوست دارم تحلیل شما را در این زمینه بشنوم البته با اشاره به مورد جوانرو و حفظ نزدیکی گفتگویمان به سوژه که همان جوانرو است.

 کودک معصومیت ترسناکی دارد. در این رابطه برخلاف زنان که ممکن است نوعی وجهەی تبلیغاتی داشته باشند که کار آنها بدون اشاره به چگونگیِ آن نشانه‌ای بر رهایی زنان از قید و بندهای جامعەی سنتی نمایش داده شود، کودک کار با انکار محض روبرو می‌شود و طبقەی حاکم تمام توان خود را برای نادیده گرفته شدن آن به کار می‌گیرد. در سطح بازار جوانرو هم کودک کار به شکل گسترده‌ای حضور دارد و به دایرەی مباحث هیچ رسانەی محلی هم راه نیافته است، اداراتی مانند بهزیستی که در دیگر استان‌ها و شهرهای بزرگ در مقیاس‌های محدودی سرپناهی برای کودکان کار می‌شوند، اینجا کمترین نقشی در این رابطه ایفا نمی‌کنند. گذشته از این اوصاف منطق سرمایه‌داری تلاش پایان‌ناپذیری است تا هم به زنان و هم به کودکان هویت دوگانه‌ای ببخشد؛ هویتی که در عین اینکه از آنها یک نیروی کار ارزان می‌سازد، از آنها یک مصرف‌کنندەی مطیع هم بسازد. لذا در این چرخەی اقتصادی باطل با خلق نیازهای کاذب و انبوه در یک جامعەی مصرف‌گرا آنچه را تحت عنوان مزد به آنها می‌پردازد، در جایگاه دیگری پس می‌گیرد. به عنوان مثال زنان و کودکان در معرض بمباران محصولات آرایشی و بهداشتی، لوازم الکترونیکی و... قرار می‌گیرند که عدم مصرف آنها تحت نظام حاکم بر بازار می‌تواند تبعات سنگینی هم برای آنان به ارمغان بیاورد.

 

 خب، پرسش پایانی ما این است که وجود و تداوم پدیدەای همچون کودکان کار چه آسیب‌هایی به دنبال دارد؟

 طبیعتا این وضعیت شرایط نامناسبی را برای رشد این کودکان فراهم می‌کند. کودکان کاری که به علت مشکلات اقتصادی عدیدەی حاکم بر جامعه پای به بازار کار می‌گذارند، آموزش‌های کافی و مناسب جهت رشد مناسب و رسیدن به آینده‌ای مناسب نمی‌بینند. کافی است نگاهی به میزان ترک تحصیل در این کودکان بیاندازید. علاوه بر اینها محیط کار محیط خطرناکی است که این کودکان به عنوان موجوداتی بی‌پناه در آن امنیت کافی ندارند. در چنین محیطی که منطق سرمایه در آن حکمفرماست و گزاره‌های اخلاقی به کنار می‌روند، کودک به مثابەی ابزار تولید به مشاغل خطرناکی اشتغال می‌ورزند. می‌توانید ببینید که در شهری مانند جوانرو برخی از آنان در سنین بسیار پایینی به کولبری می‌پردازند. گذشته از اینها و در غیبت نهادهای اجتماعی مناسب بسیاری از آنها در معرض تعرض جنسی و حتی مواد مخدر قرار می‌گیرند. این کودکان سرمایه‌های آیندەی جوانرو و روژهلات کوردستان هستند و اینگونه تحت شرایط نامناسب و نابرابری‌های اقتصادی در سنین بسیار پایین به ورطەی هولناک بازار کار کشیده می‌شوند و به تبع آن سرمایه‌های آیندەی این سرزمین مورد تهدید قرار می‌گیرند. در حالی که این کودکان می‌توانستند با آموزش‌های مناسب و ارزش‌های انسانی و اجتماعی مناسب تصویرگر آینده‌ای روشن برای روژهلات باشند، اکنون می‌بینیم که منطق سرمایه چگونه برای کسب سود و انباشت سرمایه با تعرض به روح و روان آنها از ایشان تهدید بالقوه بسیار خطرناکی برای خود و آینده کوردستان می‌سازد.