انفال، زخمی بر وجود انسانیت
انفال زخمی بر وجود انسانیت کە پس از سالها هنوز التیام نیافتە است. این نسلکشی کە طی آن ١٨٢ هزار نفر قربانی شدند زخمی التیام نیافتە بر تاریخ ملت کورد است کە زنان و کودکان قربانیان اصلی آن هستند و هنوز هم آثار آن بر زندگی آنان مشهود است.
توار پینجوینی
گرمیان- انفال، نسلکشی ملت کورد طی هشت مرحلە بود از مناطق درەی جافایَتی آغاز و در مناطق قرهداغ، گرمیان، اطراف رودخانهی زاپ کوچک (زێی بچوک) و درەها و کوهستانهای شقلاوە و رواندز ادامە و آخرین مرحلەی آن در بهدینان پایان یافت. براساس آمار ارائە شدە ١٨٢ هزار نفر در این نسلکشی کە توسط رژیم بعث با رهبری صدام حسین و با مدیریت علی حسن مجید با نام علی شیمیایی انجام شد، انفال شدند.
رژیم بعث جنایتهای بسیاری علیە ملت کورد انجام دادە است اما آنچە کە انفال را متمایز کردە است ماهیت وحشیانە و انسانستیزانەی آن است کە تاکنون آثار تبعات آن بر ملت کورد پابرجاست. انفال جمع کلمەی عربی «نفل» بە معنای غنیمت است کە اسم سورەی هشتم از قرآن نیز میباشد. براساس این آیە «آنچە در جنگ با کفار بە دست میآید غنیمت است» و براساس همین آیە مسلمانان در نبردهای خود با دیگر ادیان داراییهای آنان را بە عنوان غنیمت تصاحب میکردند و زنان و کودکان آنها بە عنوان جاریە (کنیزک) بُردە میشدند. رژیم بعث با توجە بە این آیە و بە بهانەی مذهبی اقدام بە نسلکشی ملت کورد در باشور کوردستان کرد.
۴ هزار روستا و ٣٠ شهرک ویران شدند
انفال از ٢٣ فوریەی سال ١٩٨٨ عملیات موسوم بە انفال از درەی جافایَتی آغاز و در ۶ اکتبر همان سال در بهدینان پایان یافت. در این مدت ١٨٢ هزار نفر انفال و ۴ هزار روستا و ٣٠ شهرک ویران شدند. این روستاها مورد حملەی شیمیایی قرار گرفتند و ١٧۵۴ مدرسە، ٢٧٠ بیمارستان، ٣ هزار مسجد و ٢٧ کلیسا ویران و بیش از ٢ میلیون راس دام توسط بعثیها غارت شدند. زیستگاەها و زمینهای کشاورزی نابود و چشمەهای آب آشامیدنی یا مسموم و یا خشکاندە شدند. ٢٠٠٠ هزار مسیحی کە ملیت آشوری داشتند همراە با کوردها قربانی و در حملات شیمیایی رژیم بعث جانباختند.
انفال گرمیان شدیدترین مرحلە از انفال بود
سومین مرحلە از انفال، انفال گرمیان بود کە بە عنوان انفال سیاە (ڕەش) نیز شناختە میشود، این مرحلە شدیدترین مرحلەی انفال بود کە از ٧ آوریل سال ١٩٨٨ آغاز و همەی مناطق چَمچَمال، سَنگاو، کِفری، کلار، زَنانَ، قادر کرم، دوز، پیباز، تیلَکو و لَیلان را در برگرفت و طی آن ۵٠٠ روستا و چهار شهر ویران شدند. دەها هزار نفر بە بیابانهای عَرعَر و زندانهای نوگرهسلمان منتقل و زندە بە گور شدند. تاکنون نیز اجساد هزاران نفر از این افراد بازگرداندە نشدە و خانوادەهایشان هنوز چشم انتظار بازگشت فرزندانشان هستند.
تنها در ١۴ آوریل نزدیک بە ٢٠ هزار نفر از جملە زن، کودک و سالمندان از روستای ملە سور، بە پاسگاە قورتو و پس از آن بە نوگرەسلمان، دوبز و توپزاوا منتقل شدند. پس از گذشت ١٩ سال از نسلکشی انفال و آغاز بە کار پارلمان کوردستان در ١۴ آوریل سال ٢٠٠٧ این پارلمان روز ١۴ آوریل هر سال را بە عنوان روز انفال نامگذاری کرد.
پیروز کریم صالح از جملە بازماندگان انفال و متولد سال ١٩۵٣ و ساکن روستای لفط آغای گرمیان است. او خاطرات خود از انفال را با ما بە اشتراک میگذارد و چنین سخنان خود را آغاز میکند: «غروب حدود ۶ زن و نوجوانی بە طرف پایین دست روستا رفتند و دیگر برنگشتند و سپس مردم روستا متوجە شدند کە توسط سربازان بعث ربودە شدەاند. پس از ١۵ روز ارتش رژیم بعث تهاجم زمینی خود را آغاز کرد و همزمان هواپیماها نیز روستاها را بمباران کردند و تنها دلیل آغاز این حملات تخلیە نکردن روستاها از طرف ساکنین بود، آنها میخواستند مردم روستاها را تخلیە کنند و آنها را در اردوگاهی در دوزخورماتو اسکان دهند.»
او میگوید: «زندگی، کودکانمان و زمینهای کشاورزیمان در این روستاها بود و اگر بە دوز میرفتیم میمُردیم.»
همانگونە کە پیروز بازماندە میگوید هنگامی کە انفال رخ داد برنج درحال پختن بود، بوی نان تنوری همە جا را گرفتە بود و هلیکوپترها روستا را مورد شلیک قرار میدادند و مردم فرار میکردند بلکە بتوانند خود را پنهان کنند. «چهار زن کنار رودخانە ایستادە بودند سە نفر از آنها توانستند پنهان شوند اما یکی از آنها کە تلاش میکرد خود را بە بچەی کوچکش برساند مورد اصابت بمباران قرار گرفت و سوخت. رانندەی کُمباین در همانجا جانبات. سربازها پیشروی میکردند و پیشمرگها مقاومت.»
پس از این اتفاقات آوارە شدن و فرار از روستاها آغاز شد، برخی ساکنین بە وارانی رفتند و گاهی بە دامهایشان در روستا سر میزدند، اما پس از آن سربازان رژیم روستا را ویران کردە و مردم بە روستای کریم باستان میروند و پس از آن بە آوباریک و بعدها قادر کرم رفتند.
کودکان را با گِل استتار میکردیم تا در دید نباشند
خاطرات پیروز تا حدی کم رنگ شدەاند اما بخشی از خاطرات خود را بازگو میکند کە هنگام فرار سە تن از کودکانش در آب افتادەاند و نتوانستەاند آنها را نجات دهند همان وقت بمباران هم آغاز شدە است، «من سە کودک داشتم و همراە با ٧ برادرزادەی همسرم همگی را بە رودخانە بردم و بدن آنها را با گِلمالی کردم و سە جانماز در دستانم بود هر سە را گِلالود کردم و بر روی بچەها انداختم تا از دید هواپیماها دور باشند، زمستان بود و بچەها از سرما میلرزیدند و همەی دامها و پرندەهای داخل روستا هم نابود شدە بودند.»
زمستان در هوای سرد و باران شدید انفال انجام شد و پیروز و ۴۵ نفر دیگر سوار تراکتور شدە بودند تا از این طریق بە سوی منطقەای آرام بروند و در راە آتشی روشن میکنند تا خود را گرم کنند اما هواپیماها بە محض دیدن آتش وسط آنجا را هدف قرار میدهند و بە گفتەی پیروز اگر از آن فاصلە نداشتند همگی قتلعام میشدند. او ادامە میدهد «نانی نبود تا بخوریم و بە روستاها میرفتیم و نان و خمیری کە بە جا ماندە بود را برای سیر کردن کودکان میآوردیم.»
رژیم بعث با ماشینهای نظامی مردم را بە مدرسەی شباب در دوزخورماتو انتقال میداد و آنها را انفال میکرد، برخی از مردم توانستند نجات یابند، آنهایی کە باقی ماندند انفال شدند. زنان باردار در آن هنگام وضع حمل و کودکان گریە میکردند، مردم کشتە میشدند، پیروز میگوید: « جزئیات زیاد یادم نیست اما روزهای سختی بود. یک بار بە رودخانە رفتە بودیم و هواپیماها آمدند و خودمان را مخفی کردیم زندە ماندنمان معجزە بود، یک بار دیگر شهادتین را خواندیم اما زندە ماندیم.»
روستاهای گرمیان سال ١٩٨٨ انفال شدند، اما پس از نابودی رژیم بعث عراقی و قیام ملت کورد روستاها بار دیگر آباد شدند و مردم بە روستاها بازگشتند اما زخم ١٨٢ هزار نفر کە انفال شدند و اجسادی کە پس از سالها بازگرداندە نشدند و بە رسمیت نشناختن آن بە عنوان ژینوساید، زخم زنان و مادران را عمیقتر کردە است. چە بسا مادرانی با امید و چشم انتظار بازگرداندن اجساد فرزندانشان چشم از جهان فرو بستند.