٨ مارس برای زنان خودساخته، معنای عمیقی دارد
در این گزارش با زن خودساختەای مصاحبە داشتەایم کە کودکی سختی را داشتە است و بە همین دلیل جنسیت خود را دوست نداشتە است اما اکنون بە زن بودن افتخار میکند و هشت مارس را بە فرصتی برای کمک بە دیگر زنان میکند تا همان تجربەی خود را نداشتە باشند.
هیما راد
سنە- زنان دردهای مشترک و جداگانه زیادی دارند برای آنها که شانس بیشتری دارند داستان زندگی تراژدیک و غمانگیزشان میتواند آنها را به جایگاه بالایی برساند اما این آسان نیست آنها باید با ستم مضاعفِ زن بودن و از قشر پایین بودن در کشوری مانند ایران همانند جان کندن تلاش کنند.
به مناسبت هشت مارس با یکی از این زنان خود ساخته گفتوگویی داشتیم. پ.ص میگوید: تا پانزده سالگی بارها با خود میگفتم اگر جنسیت انتخابی بود بیشک مرد بودن را انتخاب میکردم، زیرا در دورانی که باید کودکی میکردم و در شادی و بازی غرق میبودم، با دنیای بزرگسالان آشنا شدم با دردهایشان، سختیهای تحمیل شدهشان. من آن نبودم که باید، و این دنیای من را دگرگون کرد بدون گذراندن دوران کودکی به دنیای بزرگسالی پرتاپ شدم، مانند ماری که بخواهد خود را بزور از پوستش جدا کند اما چون هنوز وقتش نرسیده تکههای از او جا بماند، بخشی از کودکیام در من جا ماند و با زخمهای روی تنم نقش بزرگسالی را بازی کردم کە تقلیدی از اطرافیانم بود زیرا خود چیزی برای ارائه نداشتم باید مقلد میبودم و مطیع سرنوشت.
«سن و سال، جنسیت، نژاد، ملیت همه به اقتصاد گره خورده است»
پ.ص اینچنین میگوید: حالا باید جزئیاتش رابیان کنم تا بدانید نظرم چرا در مورد زن بودن تغییر کرد، اقتصاد آن چیزی است که همیشه ما را بر سر انگشتش میچرخاند با نداری و تهیدستی حق تجربه هیچ چیزی را نداریم سن و سال، جنسیت، نژاد، ملیت، اینها همه به اقتصاد گره خورده این اقتصاد است که حتئ سیاست را منجر به دگرگونی میکند و تحولات یک کشور را، یک منطقه را رقم میزند پس زندگی یک فرد یا یک خانواده که دیگر چیزی نیست. من نیز با فقر مطلق چه زندگی، چه کودکی و نوجوانی در انتظارم بود؟ یک قربانی کوچک مانند تمام قربانیان قشر پایین، خانواده فقیری داشتم من فرزند سوم و یکی به آخر، دختر بودم و با مشکلات بیشتر، مدرسه میرفتم اما باید با کمترین امکانات سر میکردم بدون کیف و کفش و وسایل مورد نیاز از این و آن مقداری وسیله تهیه میکردیم و آن سال را میگذراندیم. وضعیت درسی من چطور میتوانست باشد با آن تغذیه و آن پوشش و آن طرز زندگی با این اوصاف فهمیدن شرایطم برایتان ساده است دختری ژولیده و نامنظم و بی هیچ تربیت درست و هیچ درکی از تحصیلِ علم و فرهنگ.
پ.ص ادامه میدهد: با پسران محله همبازی بودم به قدرت بدنیشان که از من بیشتر بود حسادت میکردم که اگر مثل آنها بودم کار میکردم و پول در میآوردم و یک زندگی مانند دوستانم داشتم به آن پسران که بیشترشان شاگرد مغازهها بودند میگفتم برای من هم کار پیدا کنید میخندیدند و میگفتند تو دختری و بچهای، آخر شپشو چه کار میتوانی بکنی...
شرایط کودکی و نوجوانی خود را چنین بیان میکند: آن روزها بود که آرزوی پسر بودن داشتم، موهایم را قیچی میکردم جلوی آینه با خودکار سیبیل درست میکردم و بعدا کلی کتک میخوردم، اما باز تکرار میکردم فکر میکردم با اصرار میتوانم پسر شوم. کمکم بزرگتر که شدم با برآمدگی سینههایم از پسر بودن قطع امید کردم دیگر سیبیل گذاشتن و موی کوتاه افاقه نمیکرد، بیخیال شدم و دختر بودن را با اکراه قبول کردم فقر برایم عادی شده بود چون تجربەی زندگی بهتری نداشتم پس با نداری اخت شده بودم تنها زمانی که از سوی همکلاسی یا دوستان تحقیر میشدم برایم سخت بود اما مشکلات خانوادگی که شاید بیشترش بر سر مسائل مالی بود، دعواهای پدر و مادرم، مستاجری و سالی دوسه بار این خانه و آن خانه جابهجا شدن به دلیل ندادن کرایه خانه و.... همه من را و برادر و خواهرانم را آنگونە از دوران خود دور کردە بود کە نمیدانستیم کودکی چیست و بازی و اسباب بازی بە چە معناست، قرار شد کسی درس نخواند و همگی کار کنیم مادرم در خانە مردم و برادرم کە دە سال داشت در مغازە مکانیکی و خواهرم در آرایشگاه و من هم به همراه مادر اما تازه داشتم از کتاب و مدرسه سر در میآوردم و علاقهمند به ادامه، بنابراین با این شرط که بعد از مدرسه به مادرم کمک کنم اجازه دادند درس بخوانم راهنمایی را با بهترین نمرهها گذراندم و با کفشهای پاره و لباس کهنه مردم و دفتری که برای چند کتاب استفاده میشد.
او با سختی زیاد توانست ادامە تحصیل دهد و بە دانشگاە برود: سیکلم را گرفتم و حالا باسواد خانواده بودم و احترام ویژهای داشتم و پدرم که میگفت دختر نباید مدرسه برود خودش پیش فامیل پز دختر با سوادش را میداد آن موقع مانند الان نبود مخصوصا برای ما که اصل شهری نبودیم و همان فرهنگ روستا حاکم بود و دختران محدودیت بسیاری داشتند اما خوب پدرم روز به روز بهتر میشد و از اینکه میدید پیشرفت میکنم و دبیرستان هم میروم خوشحال بود ازدواج برای من اجبار نبود چون درس میخواندم و اگر سرکار میرفتم برای خانواده مفید بود اما خواهرانم هردو به اجبار ازدواج کردند حالا من باید بیشتر میخواندم و بعد از آن حتما سرکار میرفتم تا ثابت کنم دختری که درس بخواند میتواند مانند پسران همبازی دوران کودکیاش قوی باشد و کار کند..!
او شرایط دانشگاە خود را چنین توصیف میکند: در دانشگاه با دوستان زیادی آشنا شدم دوستانی که مسیر زندگیم را تغییر دادند با هم کتاب خواندیم، تجربه کسب کردیم، قدم در راههایی گذاشتیم که محدود به مردان نبود آن موقع بود که در دانشگاه فعالیتمان را شروع کردیم و فعال دانشجویی بودیم و انجمن تشکیل دادیم شروع به برنامهریزی برای تشکیل دادن کلاسهایی برای معرفی کتاب و معرفی فیلم و...
پ. ص با بیان اینکە بە دلیل فعالیتهای هشت مارس همیشە برچسب زیادی بە او دادە شدە میگوید: شروع به آشنایی با دنیای بزرگتر کردیم دنیای بزرگتری که محدود به دنیای من و کودکی من نبود و در آن زنان مبارزه میکردند، مطالبه داشتند و دغدغه آنها شبیه به دغدغههای ما نبود بلکه بزرگتر و جهانی بود. در دانشگاه هر سال برای هشت مارس برنامهریزی میکردیم زیرا برای زنی مانند من این روز بە معنای زندگی بود چون زنانی را که علت نامگذاری این روز شده تحسین میکردم، آنها الگوی من بودند و آن زمان که تقریبا بیست سال پیش بود دانشجویان کمتری با هشت مارس آشنایی داشتند و شاید این برنامهها شانسی بود برای آنها بنابراین از آن نمیشد گذشت اگرچه حراست دانشگاه همیشه با برچسپ سیاسی زدن سعی داشت جلوی فعالیتهای ما را بگیرد اما با نامگذاریهای دیگر برنامه خود را به پیش میبردیم و از دانشگاههای دیگر نیز دعوت به همکاری میکردیم. فعالیتهایی از قبیل چاپ نشریه، برگزاری نمایشگاه، تقدیر از شاعران و اساتیدِ زن و برنامههایی از این قبیل را پیش میبردیم. دچار مشکل امنیتی میشدیم حتئ بعضی از ما ستاره دار شدیم و اجازه شرکت در آزمون ارشد نداشتیم، اما فعالیت ما ادامه داشت.
بە کسانی کە بە دلیل زن بودن و فقر در تنگنا هستند بیتفاوت نیستم
پ. ص در ادامەی سخنان خود با اشارە بە اینکە اکنون شغل وکالت دارد میگوید: بعدها هرکدام در شغلی وارد جامعه شدیم و از طریق شغلمان به زنان جامعه خدمت کردیم، من وکیل شدم و دیگر آن زنی نبودم که اگر حق انتخاب داشت مرد بودن را انتخاب میکرد زیرا خودم را ساختم افکارم را رشد دادم، خود را در موقعیتهای بیشتری قرار دادم تا بزرگ شوم و تجربه کسب کنم اکنون برای زنان بسیاری که مشکلات زیادی دارند وکالت میکنم. بسیاری اوقات بدون چشم داشت مالی زیرا خودم از فقر مطلق به اینجا رسیدم و درک درستی از بیپولی دارم اما به کسانی که بخاطر بیپولی و زن بودن شرایط بدی دارند بیتفاوت نیستم و تا در توانم باشد به زنان بخصوص زنان قشر پایین جامعه که دچار ستم و ظلم مضاعف هستند خدمت میکنم. و هر سال هشت مارس را اگرچه مانند زمان دانشگاه برنامههایی به آن شکل و شیوه نداریم زیرا معتقدم در هر زمان انسان باید طبق شرایطش فعالیت درستی انجام دهد من هم در هشت مارس هر سال سعی میکنم پروندەی زنانی را که به نزدم میآیند و نا امید شدهاند قبول کنم و مشاوره رایگان بدهم و از دوستان دیگرم هم با خبر هستم که آنها هم در شغل معلمی، مغازهداری، مربیگری و.... همگی دغدغه زنان را دارند و با توجه به شرایط خودشان در کمک به همنوعشان دریغ نمیکنند.
باید راهت را از ازدواج کج کنی و قبل از آن به استقلال برسی
وی اضافه کرد: با توجه به اینکه امسال هشت مارس همراه با انقلاب ژینا است به نظر میرسد مردم درک دستتر و شناخت بیشتری از روز جهانی زن داشته باشند جایگاه زن به مراتب بالاتر رفته و خوشبختانه مردان زیادی همراه انقلاب ژینا هستند و آن روزی را که من آرزو داشتم در این چند ماه دیدم، جسارت زنان را شجاعتشان در این مقاومت و این مبارزه را لمس کردم، و پیشنهادم به تمام دخترانی که یک روز به دلیل شرایط بدشان آرزوی پسر بودن کردهاند این است که زن بودن در خاورمیانه مخصوصا در ایران سخت است باید خود را بسازی و افکارت را که افکار زنگ زده خانواده و جامعه است بکوبی و با افکاری که از مطالعه و آموزش درست به دست آوردهای جایگزین کنی، باید بدنت را که همیشه به شرم داشتن از آن تشویق شدهای بشناسی و با آن دوست شوی، باید راهت را از ازدواج کج کنی و قبل از آن استقلال فکری، روحی و مالی بدست آوری، همه اینها خیلی سخت و زمانبر است اما ارزشش را دارد و آن موقع قدرت زن را میفهمی.